بهراد فندق کوچولوبهراد فندق کوچولو، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

بهراد کوچولو

خلاصه این چند روز به قلم بابایی

سلام. چند روزه می‌خوام بیام بنویسم اما هی نمیشه. بالاخره بهراد بابایی و مامانی به دنیا اومد. البته یه کم همه رو غافلگیر کرد و زودتر از موعدش به دنیا اومد. جزئیات این چند روز رو بهتره مامانیش بیاد و با حوصله براتون بنویسه. اما من همینو بگم که پسر بابا ظهر روز سه شنبه 1392/11/8 ساعت 12:21 و دقیقاً وقت اذان ظهر به دنیا اومد. پسرم به دنیا خوش اومدی. خیییییییییییییییییییییییلییییییییییییییییییی دوستت دارم. بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس ...
17 بهمن 1392

هفته34

پوست کودک کم کم به رنگ صورتی در می آید و ریه های کودک به بلوغ کامل میرسند. وزن کودک2200گرم و قدش42/5 سانتی متر است.
1 بهمن 1392

سیسمونی پسرمون

سلام به پسر نازم فندق کوچولوی مامان و باباش. عزیزم امروز بالاخره عکسهای اتاق و سیسمونیت رو گذاشتم. ایشالا این چند هفته هم به خوبی تموم بشه و شما بیای توبغل مامان و بابات       کمد فندقمون  سرویس حمام گل پسرمون  لوازم بهداشتی فندقی  ظرف غذا و دندونگیر و ...  سرویس حوله ،پتو،پتو اسپانیایی و ...  لباسهای عزیز دلم  ابزارها رو بابا بهزادش از ماموریت اصفهان واسه پسر گلش به سوغات آورده  لباسهای تو خونه ایی و پیشبند و دستمال گردن که من عاشقشونم  یه سری دیگه از لباسهای گل پسرم  کفشهای فندقمون. اون کفش...
1 بهمن 1392

هفته33

از این هفته سورفاکتانت در ریه جنین شروع به ساخت میکند بنابراین اگر از این هفته به بعد کودک به دنیا بیاید مشکل کمتری از نظر تنفسی خواهد داشت. ولی حتما نیاز به دستگاه انکوباتور دارد زیرا چربی زیر پوستی هنوز کم است. وزن جنین2000 گرم و قدش 41 سانتی متر است.
24 دی 1392

رفتیم دکتر..

پسر گلم امروز رفتیم پیش دکتر . دوباره صدای قلب خوشگلت رو شنیدم آخ که مامانی فدای صدای قلب نازت بشه. د کتر  دوباره گفت باید  استراحت بکنم . طفلک بابایی دوباره کار های خونه افتاد گردنش. اینبار با مامان سیمین رفتیم دکتر اونم صدای قلبت رو شنید و خیلی ذوق کرد. خدایا بهم آرامش بده ... ...
23 دی 1392

خدایا شکرت...

پسر عزیزم امروز مامان و بابا خیلی خوشحال اند.  قربون پا قدم پسر نازمون بشم هنوز به دنیا نیومده کلی خیر و برکت برامون آورده . هم به خاطر برف و رحمت الهی که امسال میباره. و هم به خاطر اینکه بابایی تو کارش پیشرفت کرده و ...   خدایا خیلی دوستت داریم.. ...
21 دی 1392

جشن سیسمونی فندق جونمون

فندق مامان دیروز از صبح کلی شیطونی میکردی و مامان رو لگد میزدی خبردار شده بودی میخوایم برات جشن بگیریم همش تو دلم چرخ میزدی مامان سیمین از صبح اومد کمک خاله ویدا هم ظهر اومد. مامان سیمین رو کلی به زحمت انداختیم آخه من که نمیتونستم کار بکنم. خاله ویدا و بابایی هم اتاقت رو خوشگل کردن و خیلی خیلی قشنگ شد عزیز دلم. عصر که شد مامان محبوبه با عمه مائده اومدن خونمون کلی به تک تک وسایلت ذوق کردن و عکس انداختن. شب هم که آقایون اومدن. کلی فیلم و عکس انداختیم که حالا میزارم تو وبلاگت. بابایی برای فندق نازش کیک هم گرفته بود با شمع صفر. قربونت برم این اولین کیک زندگیته. آخر شب که مهمونا رفتن تو باز شیطونی میکردی و نمیذاشتی مامان بخوابه ...
20 دی 1392

رفتن به هفته 32

فندق مامان این روزها خیلی برام دلبری و شیطونی میکنی فدات بشم الهی. تمام کارهای خونه افتاده به دوش بابا بهز اد.  عشقم دستت درد نکنه  خیلی دوستت دارم. فند قمون هم باباشو خیلی دوست داره  فردا قرار شده عمه جون و مامان محبوبه بیان سیسمونی نازت رو ببینن. واسه همین خاله و مامان سیمین فردا میان که ایشالا وسایلت رو خوشگل بکنن. خدایا به خاطر تن سالمی که بهمون دادی و بچه سالمی که تو شکمم تکون میخوره روزی هزار بار شکرت میکنم. ...
18 دی 1392

هفته 32

در این هفته و هفته های آخر شنوایی ارتباط کاملی با دنیای بیرون از رحم برقرار میکند. در میان صداهای خارجی او به صدای مادر عادت کرده و پس از تولد با شنیدن صدای مادر وی را تشخیص میدهد وزن کودک1800گرم و قدش39 سانتی متر است.
18 دی 1392