جشن سیسمونی فندق جونمون
فندق مامان دیروز از صبح کلی شیطونی میکردی ومامان رو لگد میزدی خبردار شده بودی میخوایم برات جشن بگیریم همش تو دلم چرخ میزدی
مامان سیمین از صبح اومد کمک خاله ویدا هم ظهر اومد. مامان سیمین رو کلی به زحمت انداختیم آخه من که نمیتونستم کار بکنم.
خاله ویدا و بابایی هم اتاقت رو خوشگل کردن و خیلی خیلی قشنگ شد عزیز دلم.
عصر که شد مامان محبوبه با عمه مائده اومدن خونمون کلی به تک تک وسایلت ذوق کردن و عکس انداختن. شب هم که آقایون اومدن. کلی فیلم و عکس انداختیم که حالا میزارم تو وبلاگت.
بابایی برای فندق نازش کیک هم گرفته بود با شمع صفر. قربونت برم این اولین کیک زندگیته.
آخر شب که مهمونا رفتن تو باز شیطونی میکردی و نمیذاشتی مامان بخوابه هر چقدر هم بهت میگفتم مامان مهمونی تموم شده گوش نمیکردی .
خدایا به خاطر همه چیز ممنون...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی