بهراد فندق کوچولوبهراد فندق کوچولو، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

بهراد کوچولو

مسلمان تر شدن بهرادمون

1392/12/15 20:25
589 بازدید
اشتراک گذاری

بهراد عزیزم سیزده اسفند با بابایی و بابا امیر و مامان سیمین رفتیم پیش دکتر ساکی که ختنه بشی

از ظهر دلم یه کم شور میزد ساعت 5 نوبت داشتیم .انگار فهمیده بودی کجا داریم میریم آخه همیشه تو ماشین که بودی میخوابیدی ولی تا خود مطب چشمهات باز باز بود و اطراف رو نگاه میکردی. تا نوبتمون بشه چند تا عکس انداختیم و بعد رفتیم داخل. مامان سیمین گذاشتت رو تخت و من شروع کردم به گریه کردن. مامانم نزاشت که تو اتاق بمونم و گفت برو بیرون. smile смайлики смайлы

صدای گریه نازت رو که شنیدم کلی گریه کردم ولی سریع ساکت شدی. قربونت برم که کم گریه کردی .صبور مامان صبوریت به بابات رفته.smile смайлики смайлы

یه سری دستورات پزشکی داد و گفت فردا بیاریمت که حلقه ات رو در بیاره و نباید پوشک بشی. اومدیم خونه از مسکنی که برات گرفته بود بهت دادم و خوابیدی. مامان سیمین هم خونمون بود . الان قدر پوشک رو میدونم مامانیsmile смайлики смайлы آخه خیلی سخت بود مدام جات رو خیس میکردی و کلی لباس و کهنه باید میشستیم.

فردا عصر بردیمت مطب و حلقه ات رو کشید و دوباره یه کوچولو گریه کردی. دوباره گفت نباید پوشک بشی تا فردا.

از دیروز که حلقه ات رو کشید هر بار واسه دستشویی کردن کلی گریه میکنی و پاهات رو به هم میزنی.مامان بمیره که کاری از دستم برنمیاد فقط تند تند میبرمت زیر آب ولرم تا کمتر احساس سوزش بکنی. بغلتم که نمیتونم درست و حسابی بکنم آخه بهش فشار میاد.smile смайлики смайлыsmile смайлики смайлы

الان که دارم تو وبلاگت مینویسم یک ساعتی هست پوشکت کردم و خوابیدی ولی تو خواب هم دردت میاد و یه کوچولو ناله میکنی.smile смайлики смайлы

بهرادم وقتی گریه میکنی نمیدونی چه حالی میشم  چون کاری هم از دستم برنمیاد بیشتر ناراحت میشم. فدات بشه مامان یه چند روز تحمل بکنی خوب میشی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

ایـلـیــــا جـون
16 اسفند 92 16:27
وایی کوچولو موچولو ختنه کردنت مبارک باشه گلم اشکال نداره بهراد جون ایشالله هر چی زودتر خوب میشی
شیوا مامان بهراد
پاسخ
ممنون خاله ایلیا جون
ایـلـیــــا جـون
16 اسفند 92 16:28
دعــــــ ღ ـــــای قـاصـدکـــ هـا خـوشـبـخـتــــی آدمـهـاسـت بـرایـت آرزوی یـکـــ دنـیــــــ ღ ـــا قـاصـدک دارم
ایـلـیــــا جـون
19 اسفند 92 13:06
به سلامتی مادر چون اگه خورشید نباشه میشه گذرون کرد ، اما بدون حضور مادر ، زندگی یه لحظه هم معنی نداره
مامان سه قلوها
21 اسفند 92 0:41
سلام عزیزممممم ممنون اومدی گلم الااااااااااهی ، چقده گناه داشـــــــت داشتم تصور می کردم من این سه تا فسقلی رو چه کار کنم ؟ دلم کباب میشه که ایشالا خدا حفظش کنه فداااااات
شیوا مامان بهراد
پاسخ
آخی عزیزم ایشالا ختنه شدن سه تا کوچولوها