ده ماهگی بهراد+چهارمین دندون
سلاممممممممممم سلامممممممممم صد تا سلاممممممم
خوبی عشقم؛ ده ماهگیت مبارک باشه عزیزم
ده ماه گذشت.... ده ماه پر از شادی و قشنگی....
اون پاهای کوچولوت رو زمین میزاری و با هم تاتی تاتی میکنیم و شما هم به همه جا سرک میکشی. من شدم پاهات و تو من رو همه جا میکشونی. دیگه شبها از زور کمر درد و پا درد داغونه داغونم.
فقط موقعی که میخوای چیزی بخوری به زور و کلک میشونمت و تو هم اصرار داری که دوباره بلندت بکنم کلی سرت و گرم میکنم تا بشینی و بعد از چند دقیقه دوباره راه میفتیم. همه میگن میخوای راه بیفتی.... ولی کمی زود نیست مامان..
یکمی هم زیادی ترسو تشریف داری جایی رو که میگیری و وایمیسی بعد بفهمی من دستم پشتت نیست یا سفت همون جا رو میچسبی یا خودت رو ول میکنی تا بگیرمت....
اون روزها که سیسمونی میگرفتیم به اصرار من روروئک نگرفتیم چون از ضررهاش شنیده بودم. ولی حالا که اصلا" نمیشینی و من به هیچ کاریم نمیرسم مامان سیمین و بابا امیر دیروز اومدن خونمون و برات روروئک گرفته بودن. البته قبلش از دکتر پرسیده بودم و گفت بیشتر از یک ربع تا بیست دقیقه بیشتر توش نباشه. واسه همین کلی خوشحال شدم که لااقل چند دقیقه ایی میشه تنهات بزارم.دستشون درد نکنه. کیک ده ماهگیت هم که پخته بودم آوردیم و یه جشن کوچولو همراه با مامان سیمین و بابا امیر گرفتیم.
تا امروز که فقط سرپا توی روروئکت وایمیسی و بیشتر از یکی دودقیقه هم که طول بکشه کلی گریه میکنی و نق که بیارمت بیرون..
مامانی خیلی خیلی بهم وابسته شدی تا یک قدم ازت دور میشم سریع گریه میکنی که من اصلا" دوست ندارم امیدوارم بهتر بشی......
دندون چهارم هم دراومد و الان دوتا پیشین بالا و پایین رو درآوردی مبارکت باشه فندق کوچولوم
پسرم خیلی زیاد دوستت دارم خدایا شکرت