بهراد فندق کوچولوبهراد فندق کوچولو، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

بهراد کوچولو

بهرادم 11 ماهه شد....

1393/10/8 13:21
501 بازدید
اشتراک گذاری

سلامممممممممم عشقم خوبی جیگرمممممniniweblog.com

بهرادم یازده ماهگیت مباررررررررررررررررک .niniweblog.com

وای یعنی یک ماهه دیگه یک سالت میشه؟؟؟؟؟ niniweblog.comپارسال همین موقع ها بود که رفتم دکتر و بهم گفت باید استراحت مطلق باشی وگرنه نی نی زودتر به دنیا میاد چقدر اون روز ناراحت شدم و چقدر همه مخصوصا" بابا و مامان سیمین غصه خوردن. حالا دارم روز به روز بزرگ شدنت رو میبینم و خدا رو واسه هر لحظه با تو بودن شکر میکنم.

از وروجک شدنت بگم که با روروئک به همه جا سرک میکشی و مخصوصا"توآشپزخونه به همه جا میری. میری نزدیک گاز و تو شیشه گاز خودت رو نگاه میکنی و شکلک درمیاری و میخندی.

از وقتی میتونی غذا بخوری ما هم سفره میندازیم زمین. اینجوری یه پارچه بزرگ پهن میکنم زیرت و یه بشقاب غذا میزارم جلوت تو هم با اون دستهای کوچولوت میخوری و کلی هم پخش و پلا میکنی. منم تا مشغولی تند تند غذا میزارم دهنت.چند شب پیش مهمون داشتیم من و شما نشستیم تو آشپزخونه تا راحت بهت غذا بدم.اتفاقی نشستی کنار قابلمه برنج و از تو قابلمه برنج برمیداشتی و میخوردی و کلی هم پخش میکردی کف آشپزخونه انقدر صحنه خنده داری بود که نگو. خاله ویدا کلی فیلم گرفت.دیشب نمیدونم چی شد یادم رفت پارچه رو پهن بکنم زیرت خودم هم آشپزخونه بودم که بابایی صدام زد بیا که همه ماست رو ریخت رو فرش و لباس خودش و من. اومدم این صحنه رو دیدم.

حالا تو هم هی با دستهات بیشتر ماست رو پخش میکردی.niniweblog.com

عاشق میوه ایی مخصوصا" لیمو شیرین قاچهای کوچولو میکنم و میزارم تو بشقابت تو هم برمیداری و میزاری دهنت و تفاله لیمو رو میدی بیرون. ولی بعد مستقیم میریم لباس عوض میکنیم.niniweblog.com

با کمک مبل ومیز راه میری دیروز هم واسه اولین بار سه قدم برداشتی و رفتی بغل مامان سیمین. قربونت برم که انقدر مامان سیمین رو دوست داری.niniweblog.comدقت کردم دیدم اگه مشغول کاری باشی و حواست نباشه هم سرپا وایمیسی هم میتونی راه بریniniweblog.com.

از حرف زدنت بگم که بابا و ماما و دد رو که از خیلی وقت پیش میگفتی حالا جدیدا" آب هم اضافه شده. وقتی میخوای در مورد چیزی حرف بزنی بهش اشاره میکنی و بعد دهنت رو یه جوری باد میکنی و یه صدایی درمیاری که واقعا" نمیدونم چجوری بنویسمش. ولی انقدر جدی چند بار این کار رو میکنی و در مورد اون چیز حرف میزنی که میخوام بخورمت.دس دسی و سر سری و بای بای و خوب بلدی. وسایل خونه رو هم میشناسی مثل لامپ و ساعت و .... دست و پاهات هم میشناسی. آخ انقدر قشنگ ناز میکنی که نگو بهت میگم بهراد بابارو ناز بکن دستهات رو میکشی رو صورت بابایی و کلی نازش میکنی.

به هر چیزی که میخوای دست بزنی اول نگاهم میکنی اگه بگم اوفه دست نمیزنی ولی بعضی وقتها من هی میگم بهراد اوفه و شما سمجتر از قبل تلاش میکنی تا دستت رو برسونی. چیزی از دستت بیفته میگی اه و چند بار تکرارش میکنی.

اصلا" با اسباب بازیهات بازی نمیکنی و این شده مشکل من با شما. دیگه وسیله نیست که من برات نیارم تا چند دقیقه ایی سرگرم باشی و بشینی تا من به کارهام برسم(از قابلمه و کفگیر و بطری بگیر تا...)niniweblog.com

چند وقت پیش بود کتاب بهت دادم تا سرگرم بشی یهو دیدم کتاب بیچاره رو پرپر کردی.

تو عکس بالا بهراد دقیقا"10 ماه و 6 روزش هست.

دیگه خیلی پست طولانی شد. یه خسته نباشید هم به همه دوستهای گلم که این پست رو هم مثل بقیه پستهای پسرم تا آخر خوندن.niniweblog.com

راستی این دکمه ذخیره چکنویس دقیقا" چه کاربردی داره !!!من سومین باره که این پست رو مینویسم.niniweblog.com

بهرادم خیلی دوستت دارم.

 

پسندها (7)

نظرات (6)

مامان شادمهر کوچولو
9 دی 93 8:24
عزیزززززززززززم چه روزهای قشنگی... پر از بزرگ شدنها و شیرین کاریهای زود به زود بهراد کوچولوی نازنازی... عاشق اینجور شیطونی های نی نی هام
شیوا مامان بهراد
پاسخ
قربونت عزیزم ایشالا پسر نازت به دنیا بیاد و کلی شیطونی بکنه
مامان هلیا
9 دی 93 20:37
11 ماهگی بهراد جونم مبارک باشه مامانی منم اصلا باورم نمی شه که یک ماهه دیگه این فسقلی ها یک ساله میشن مامانی اصلا نکیشه به چرکنویس وبلاگ اعتماد کرد من که اول تووی ورد تایپ میکنم بعد میدارم تووی وبلاگ آخه خیلی سرم کلاه رفته
شیوا مامان بهراد
پاسخ
فدات بشم 11ماهگی هلیا جونم هم مبارک باشه. آره خیلی سریع داره زمان میگذره انگار دیروز بود که به دنیا اومدن من همیشه تیک ثبت موقت رو میزدم این بار یادم رفت و مجبور شدم سه بار بنویسم
مامان محمدطاها
12 دی 93 16:04
11 ماهگیت مبارک بهراد جون مامان بهراد جون از این کارا ماهم زیاد کردیم اصلا ناراحت نباش
شیوا مامان بهراد
پاسخ
مرسی خاله جون آره میدونم بچه و شیطونیهاش
مامان شهناز
16 دی 93 23:11
سلام مامانی. یازده ماهگی بهرادی مبارک. اولین قدم هاشم مبارک. ایشالا همیشه قدمهای محکم و بزرگ برداره توی زندگیش. مامانی همه این ورجکا مثل همن اسباب بازیای خودشون سریع دلشونو میزنه. خدا بهت صبر و قدرت بده البته به همه مامان ها.
شیوا مامان بهراد
پاسخ
سلام عزیزم. قربونت برمایشالا اولین قدمهای شهراد جون این صبر و قدرت و خوب اومدی
مامان نی نی کوچولو
18 دی 93 16:06
سلام وروجک خالهمثل طاها شیطونکی که تو عزیزمکلا این بچه ها کاری با اسباب بازی ندارننددوستت دارم خاله جون
شیوا مامان بهراد
پاسخ
سلام خاله جون ما هم طاها جون رو دوست داریم
ایلیـــا جون
27 دی 93 19:47
عزیزم بهراد جون چقدر بزرگ و ناز شدی ، دیگه آقایی شدی واست خودت گل پسملی کلا ماست خوردن بچه ها رو خیلی دوست دارم
شیوا مامان بهراد
پاسخ
قربونت خاله جون آره دیگه بچه ها زودی بزرگ میشن و ماهم.... خاله ایلیا جون خیلی وقت بود خبری ازتون نداشتیم