کارهای جدید بهراد
سلام جیگر مامان
فدات بشم الهی پسر نازم روزی هزار بار خدا رو به خاطر داشتن شما شکر میکنم
پنجشنبه ظهر داشتیم ناهار میخوردیم و شما واسه خودت بازی میکردی بعد یهو بابایی اومد پیشت و بوست کرد که یهو چنان قهقه ایی زدی برامون که کلی ذوق کردیم
دیگه اسباب بازیهات رو با دو دستت میگیری و کلی نگاهشون میکنی و باهاشون بازی میکنی.
شنیده بودم پسرها گرمایی هستن ولی شما دیگه خیلی خیلی گرمایی تشریف دارید آخه چند شب پیش فکر کردم تب کردی چون بدنت داغ بود سریع دستمال خیس آوردم و گذاشتم روی پاهات و دستت و هر چند دقیقه هم دمای بدنت رو با دماسنج میگرفتم و انقده نگران شده بودم که نگو که آخه پسری ما که چیزیش نیست پس چرا تب کرده. اون شب با هر سختی که داشت صبح شد و ماجرا رو واسه مامانم گفتم و مامان سیمینم گفت این بچه گرمش شده بوده و باید خیلی مواظبش باشی .
از اون روز زود به زود حمومت میکنم و گاهی تو روز بدون پوشک میزارمت تا گرمت نشه.
بهراد مامان خیلی دوستت دارم