بهراد فندق کوچولوبهراد فندق کوچولو، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره

بهراد کوچولو

روز مادر+رفتن پیش دکتر برای چکاپ بهرادم

1394/1/28 16:38
322 بازدید
اشتراک گذاری

سلام زندگیم...............................خوبی نفسم

پسر ناز مامان چطوره؟niniweblog.com

این روزها انقدر دلبر شدی که نگو. یه کارهایی میکنی که مامان و بابا میخوان قورتت بدن.niniweblog.com مثلا" وقتی میگم بهراد بوس پرت بکن صدای پوس و درمیاری و دستت و میزاری روی لبت. یا میری شلوار و جورابت و میاری و انقدر میگی ددٰ ددٰ که ببرمت بیرون....وای از بغل گرفتنت بگم انقدر ناز و محکم بغلمون میکنی که نگو. دستت و حلقه میکنی گردنمون و خودت و میچسبونی بهمون که میخوایم فدات بشیم عشق بینظیره مامان و بابا.niniweblog.com

واسه یکسالگیت که رفتیم مرکز بهداشت گفتن یه آزمایش ادرار همه بچه های این سنی باید بدن و وقتی رفتیم پیش دکترت آزمایشت رو نوشت ولی هنوز موفق نشدیم نمونه ادرار بگیریم. حتما" میپرسید چرا....

آخه این پسر ما اصلا" نمیزاره کیت آزمایش رو بهش وصل بکنیم. حتی موقع خواب هم اگه موفق بشم وصل بکنم انقدر دستکاریش میکنی که نگو. یه بار هم کلی نشستم پیشت و حواست رو پرت کردم که جیش بکنی  که ..... نشد که نشد. اصلا" انگار تا وصلش میکنم بهت جیش بند میشی.....niniweblog.com

چهارشنبه اون هفته دوباره رفتم آزمایشگاه و چند تا کیت دیگه گرفتم بلکم موفق بشیم.... سر راه هم چرخی تو خیابون زدیم و واسه تولد عمه کادو گرفتیم و بعد بابا بهزاد رفت تو گلفروشی و یه دسته گل قشنگ گرفت واسه همسر گرامیش و با بهراد نازم تقدیمش کردن بهم. یه کارت هدیه هم بهزادم بهم داد. خدایا شکرت که من رو مامان کردی .niniweblog.com

پنجشنبه عصر هم راهی ملایر شدیم چون عمه شام دعوتمون کرده بود. فدات بشم الهی که انقدر زود خسته میشی از تو ماشین بودن. انقدر باهات بازی کردم و شعر خوندم تا رسیدیم. niniweblog.com

خوش گذشت و مراسم روز مادر هم همزمان همون شب برگزار شد و به مادر شوهرم هم کارت هدیه دادیم.جمعه صبح هم گشتی تو ملایر زدیم و عصر برگشتیم خونه.

چهارشنبه یعنی دو روز پیش رفتیم پیش دکترت. که خدا رو شکر از رشدت راضی بود. به دکتر گفتم خیلی زیاد نگران راه رفتنت هستم که گفت نگران نباش و چون پسر شما دو سه هفته زود دنیا اومده. تا دو ماه دیگه هم جا داره که راه بیفته و گفت اصلا" مجبورش نکنید که راه بره.niniweblog.com

قربونت برم الهی مامان خیلی خیلی نگران راه رفتنته. خدایا توکلم به خودت بوده و هست.niniweblog.com

دکتر گفت قول میدم تا دو ماه دیگه خودش از در مطبم بیاد داخل. یه شربت امگا3 هم داد که قیمتش50 هزار تومن شد(فدای سر پسر ماهم) یه چند تا بازی هم گفت که باهات بازی بکنم که گفتم آقای دکتر دقیقا" همین بازی ها رو میکنیم. گفت کتاب قصه برات بخونم و .....

از خوابت برات بگم که دو هفته ایی هست که صبح ها بین9تا9:30 بیدار میشی و دیگه نمیخوابی تا 2:30 بعضی وقتها هم تا 3 ظهر بیداری ولی دیگه بیهوش میشی تا 5:30 و گاهی هم تا6. شبها هم بین11:30 تا 12 دیگه میخوابی.niniweblog.com

عشق مامان بینهایت دوستت دارم

پسندها (4)

نظرات (0)